گاهی ما فکر می کنیم او رفته است و باید باز گردد ولی نمی دانیم او مانده تا ما دنبالش بگردیم. مثل پسر بچه ای که زیر میز پنهان شده.
ساعت رسیده به بامداد. هنوز بیداریم. چند بار شنیدم که تو بهترینی.. ایده آل ترین... اما چقدر برای خواستن و داشتن و نگه داشتن ایده آلها تلاش کردی عزیزم؟
توی نمی دونی خواستن تو چقدر درد داشته که نخواستنت آدم رو پودر کنه ؟
ساعت رسیده به بامداد. هنوز بیداریم. چند بار شنیدم که تو بهترینی.. ایده آل ترین... اما چقدر برای خواستن و داشتن و نگه داشتن ایده آلها تلاش کردی عزیزم؟
توی نمی دونی خواستن تو چقدر درد داشته که نخواستنت آدم رو پودر کنه ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر