۱۳۹۶ اسفند ۸, سه‌شنبه

"نامه فردستان خیلی فعل است"


بیدار که شدم فهمیدم امروز روز میز نیست. روز تخت است. در پنج دقیقه اول که اینستا می کردم یک قلب سیاه و سفید دیدم با شاهرگ ها که موشکافی شده بود. نمی دونم چرا اما فکر کردم این قلب باید ارسال شود. آن را در پاکت نامه ای گذاشتم و با اینکه می دانشستم این نامه هیچ وقت جواب داده نخواهد شد یا شاید حداقل فعلن، آن را فرستادم و رفت. هفت و ده دقیقه صبح و بعد کمرم را فشار دادم به تشک تخت. که راحت باش. آسوده. هیچ جایی نیاز نیست بری. همین که قلب را نامه کردی خیلی کار است. "نامه فردستان خیلی فعل است" واقعا! 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر