۱۳۹۸ فروردین ۲۸, چهارشنبه

مادرِ آن دختر

مامانِ آدم کسی باشد اهل معاشرت و در دقیقه دوم با هر کسی که می بیند صمیمی شده باشد و دختر ِ مادر کسی باشد که هفت خان رستم را باید رد کنند تا باهاش صمیمی شوند، کار را سخت می کند.
این همیشه جز جاهای سخت زندگی بوده و کسی نمی فهمد چقدر می تواند سخت باشد که هشت سال از یک زندگی خارج شده باشی اما مادرت آدمی باشد که در تمام میهمانی های آنها نه تنها دعوت می شود و می رود بلکه در راه برگشت برایت تعریف می کند آنها خیلی به تو سلام رساندند!
مامانِ آدم کسی باشد که در تمام مهمانی ها خرسند و مهمان هست حتی وقتی نفر اول میزبانی است. می نشیند تا چایی ها بیایند وبروند و شام ها خورده شوند و جمع شوند و دختر ِآن مادر کسی باشد از جنس ننشستن و میز چیدن و شام های جدید و عاشق میهمانی دادن و مدیریت کردن.
مامانِ آدم،آدم را سورپرایز می کند. به طوریکه امروز در واتس آپ دیدم عکسی سلفی در منزل از خودش در استتوس تولید نموده و خندیدم و برایش آدمی با چشمهایی از جنس قلب فرستادم.
مادر آن دختر واقعا چطور می تواند در تمامی جوانب مادر آن دختر باشد در حالیکه فقط پُفِ چشمهایشان شبیه هم است؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر