روزگاری که ناردونه برقرار بود و آنجا زندگی می کردم برای راحت تر معاش کردن تصمیم گرفتم سفارش برگزاری میهمانی ها و دوره همی ها را بگیرم و چند نوع غذای جدید پیشنهاد بدهم بر اساس خُلق و خوی آدمها و آداب رفتاری شان.
شاید کسی عاشق میز شام مجلل نباشد و دلش بخواهد کم کم شب و با هم بودن . دلش نخواهد همه چیز به یکباره برگزار شود. آدم ها آداب رفتاری خودشان را دارند. چرا که بزم هایشان شبیه شان نباشد ؟
از ناردونه با ماشین ساعتهای مختلف آخر هفته ها ماشین ظرفهای غذاهای آماده را می برد برای کسانی که هنوز به جمع شدن امید داشتند.
بعد ترها اما نمی دانم چه شد که این رسم را گذاشتم کنار. شاید از شهر دور شدنهای آخر هفته را جایگزین کردم و سفر کردم و نشد دیگر که پهن شوم در مزه و بو و نو بودن اسم غذاها سر میز آدم ها .
این روزها اما بین تمام حالهای بالا و پایین تصمیم گرفتم بالاخره این ماجرا را از سر بگیرم . برای خودم. با خودم .
پیشبند بپوشم و بُرش زدن استیک و ماهی و ... را تمرین کنم. زندگی امروز این گوشه اینجوری ست .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر