۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

  «عاشق‌بودن»، یا شیفتگی، حالِ بسیار پُرتب‌وتابی‌ست که نشانه‌های آشکاری دارد: تقریباً همیشه به او فکر می‌کنی؛ مرتّب می‌خواهید با هم در تماس باشید و وقتِ خود را با هم بگذرانید؛ وقتی او را می‌بینی هیجان‌زده می‌شوی؛ بی‌خواب می‌شوی؛ برای بیانِ احساساتت برایش شعر می‌گویی؛ به او هدیه می‌دهی، یا به هر طریقی که برایش خوش‌آیند باشد، به او ابرازِ احساسات می‌کنی؛ در عمقِ چشمانِ هم خیره می‌شوید؛ در زیرِ نورِ شمع با هم شام می‌خورید؛ دوریِ کوتاه‌مدّتش برایت بسیار طولانی‌ست؛ وقتی که کارها و حرکاتش را به‌یاد می‌آوری ابلهانه لبخند می‌زنی؛ نقاطِ ضعفِ کوچکش را دوست داری؛ از این‌که سرانجام همدیگر را یافته‌اید سرشار از شادی و لذّت می‌شوید؛ و (همان‌طور که تالستوی در آنا کارنینا؛ لوین را وقتی‌که می‌فهمد کیتی هم عاشقِ اوست، ترسیم می‌کند) همه را ملیح و دل‌نشین می‌یابی، و فکر می‌کنی که همه باید خوش‌بختیِ تو را احساس کنند...
+

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر