تخمین زده ام تا الان بیست ساعت روی این پرژه کار کردم. حالا شدن سه تا. مثل سه بچه شیر به شیر که تا یکی را آب می دهم آن یکی دلش تاب سواری می خواهد و اون یکی خوابش می آد. خودم را گذاشتم روی دور *3 و دارم سوت می زنم. شنبه خیلی دره بود. اما دره ای در قله. الان خیلی خوبم. چرا؟ یک جایی نوشته بود چترت را برعکس کن روی یک بیلبوردی. همانجا فهمیدم توی دره زیاد نخواهم ماند و فقط باید این تصمیم بزرگ را بگیرم و رد شوم. ننه من غریبم بازی هم ندارد. وقتی حجم اندوه را مثل توپی دستم گرفتم و لمس کردم فهمیدمش. برای همین الان خیلی بهترم. بین تمام این سه بچه برایم تمرین گذاشتند برای روز اجراء. امروز که رفته بودم و قصه اش را برایم گفتند دیدم اسم اجرای ما سایه است. ما همیشه سایه مونو دنبال می کنیم. از یه جایی به بعد سایه مون ما رو دنبال می کنه. از تمرین برگشتم و دارم چند خطی می نویسم و برسم به لیست تو دووهام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر