۱۳۹۴ شهریور ۲۲, یکشنبه

حالم را بپرس بگذار تا من به خودم فکر کنم

نوشت خوبی؟ نوشتم آره. گفت مطمعنی؟ ( با همین دیکته). به خودم شک کردم. شروع کردم هر چیزی که برای یک کلمه آره می شد دلیل را بررسی کردم.
 روی تخته وایت بُرد اتاقم را نگاه کردم. لیست کارهامو با ماژیک قرمزنوشته بودم( قرمز رنگ خانم کنار کارما نیست). کمی سردم بود و روی دوشم شال انداخته بودم و نشسته بودم پشت میز کارم. کمی قبلش مامان زنگ زده بود که دلتنگم و دیدار تو درمان من است. دیروز فرم نهایی کار را تحویل داده بودم و امروز باید طرح جدید می زدم برای فُرم ها. در دلم پاییز بود. تا ده مهر در دلم پیش رفته ام. شجریان دارد جان عشاق می خواند. ناخن هایم بعد از مدتها کوتاه و بی لاک هستند. صبح زود دوش گرفته ام و موهایم را شُل پشت سرم کیلیپس کرده ام. چای و بیسکوییتم را هم خوردم. مطمعن بودم خوبم؟ 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر