چند تا دفتر کوچیک سیمی گذاشتم توی کیفم. یک دفتر بزرگ هم میم فرستاده بود با گز و دست خط. سیمی ها رو گذاشتم برای سیم چین کردن خودم. که هعی درخت فکر روزمره رشد نکند. از یک ور روزمره نویسی می کنم. از یک ور کالبد شکافی قدم چهار. یک دفتر برای پروژه جدید،یک دفتر برای پروژه سه ساله ام که حالا راه میره و حرف می زنه و گهگاهی شکلک هم در میاره. نوشتن همیشه راه چاره است. از راست شروع کردم لیست عمده کارهایی که توی طول این روزها باید برایشان وقت بگذارم. حالا باید اولویت هایشان را مشخص کنم و به آنها زمان اختصاص دهم. شاید اوضاع مطابق برنامه پیش نرود اما یک روز که برگشتم به این روزها می دانم ورزش تا پاسی از شب اولویتم بوده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر