خودم را وادار می کنم که شب برم بین جمع؛ خودم را وادار می کنم که قوی باشم؛ خودم را وادار می کنم که صبح زود برم دادگاه؛ خودم را وادار می کنم که به ثبت نام دانشگاه فکر کنم؛ خودم را وادار می کنم که آشپزی کنم؛ خودم را وادار می کنم بین قفسه ها خرید کنم؛ خودم را وادار می کنم خانه را مرتب کنم؛ خودم را وادار می کنم که هوای رابطه هایم را داشته باشم؛ خودم را وادار می کنم که خودم را وادار کنم... آخه چرا؟
خونه رو همون طور به هم ریخته ترک کن، سعی نکن از حالا تنها باشی و هر وقت که دلت خواست تا می تونی تنها باش، میم نوشته تا می تونی گریه کن، فست فود و دلیوری رو گذاشتن برای همین روزها، هر کسی رفت به سلامت و هر کسی اومد خوش اومد، درسم نخوندی مهم نیست ... خودت رو به هیچ چیز وادار نکن فرزندم ... به قدر کافی وادار بوده ایی.
سلام. گاهی باید آدم خودش را وادار به کاری کند و گاهی باید به خودش آزادی و استراحت بدهد. بایدها و نبایدها هم می توانند خسته کننده باشند. اگر به من سر بزنید خوشحال میشم.
پاسخحذف